سکوت فریاد من پر از حجم است
حجمی متراکم که راه گلویم را آرام آرام می پیماید
تا به آزادی برسد و اشک، همزاد این آزادیست
لحظات نابی که جریانی به بلندای گونه ام دارد
و دوباره با نفسی که بر می آید، زنده می شود
چرا همیشه این دم ها بلند است؟
دم به گاه گریه
و بازدمی ناگزیر
و پایان