Vernal Verses

As far as I'm concerned, I prefer silent vice to ostentatious virtue. Einstein

Wednesday, September 26, 2007

City of Angels

By lost @DPChallenge
A dialog from the movie, City of Angels, between two angels!

Seth:The little girl asked me if she could be an angel
Angel2:They all want wings
Seth:I never know what to say
A2:Tell them the truth, angels aren't human
we were never human
Seth:What if I just make her a little pair of wings out of paper
A2:Tell her the truth
Seth:I told her
A2:& how did she take it?
Seth:
She said What good would wings be
if you couldnt feel wind on your face?

Wednesday, September 19, 2007

Yellow World!

این عکس مدتها پیش به لطف مانتوی یکی از دوستان و گلی
که زیباییش نیازی به توصیف نداره، گرفته شد
منم بعد از مدتها چون باز از دیدنش لذت بردم، فکر کردم
خالی از لطف نباشه به مناسبت بازگشت عزیزی از سفر
مقابل دیدگان دوستان و رهگذران بگذارم
هرچند به قول شاعر

گل بی رخ یار خوش نباشد...بی باده بهــــــار خوش نباشد

شاد باشید

Monday, September 17, 2007

این روزها


می نویسم باز هوای نوشتن داره این دلی که این روزها سیاهه
و به امید حال وهوای این ماهِ برای گذر از سیاهی.ساده می نویسم
چند وقته در مقابل این نفس سر کش کم آوردم و
سعی در خودسازی و آدم شدن دوباره
جهادی است بس اکبر! و وحشتناک سخت
احساس ناامنی از سوی دیگه به شدت آزارم میده
الفی 2 روز تمام به شدت افسرده بود
و لب به هیچی نمیزد جز آب...ساعت ها وقت و انرژی گذاشتم
تا این موجود شریف، بی توجهی روزهای قبلی منو ببخشه
و لب به خوراکیهایی بزنه که همیشه عاشقشونه حتی وقتی سیره
ساعت ها طول کشید در جواب نوازش های من
با لیسیدن دستام به سبک خودش قدردانی کنه
واقعا آیا یک حیوان میتونه طوری اعتصاب غذا کنه
که حتی در خلوت خودش لب به خوراکیهای مورد علاقش نزنه؟
گاهی به حیوان بودن الفی و آدم بودن خودم عمیقاً شک می کنم
نگاه های این موجود گاهی به قدری عمیقه که اشک آدمو در میاره
الفی رو بیشتر از خیلی از آدم های دورو بر دوست دارم
فعلا همین

Saturday, September 01, 2007

Carry On

Adagio By Mak
@DPChallenge

Love is the daughter of life,
comfort to trouble and strife,
She's always beside you to help you carry on
Carry on

در دومین سال فراق دوستی عزیز، یادش را
اینگونه گرامی میداریم

مطرب عشق عجب ساز و نوايي دارد
نقش هر نغمه كه زد راه به جايي دارد

عالـم از ناله عشـــاق مبـادا خالـــي
كه خوش آهنگ و فرح بخش هوايي دارد

پير دردي كش ما گر چه ندارد زر و زور
خوش عطا بخش و خطا پوش خدايي دارد

از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهي كه به همسايه گدايي دارد

اشك خونين بنمودم به طبيبان گفتند
درد عشقست و جگر سوز دوايي دارد

ستم از غمزه مياموز كه در مكتب عشق
هر عمل اجري و هر كرده جزايي دارد

نغز گفت آن بت ترسا بچه باده پرست
شادي روي كسي خور كه صفايي دارد

خسروا حافظ درگاه نشين فاتحه خواند
وز زبان تـو تمنـاي دعــــــــــايي دارد


عاشقانه زیست
عاشقانه زجر کشید
و عاشقانه به درود حیات گفت
روحش شاد