قطعه ای از یار سفر کرده ای که در وبلاگ سابق از ایشان بسیار گفتم
خدايا خستــه ام هر خستگي اندازه اي دارد
شدم بنده ز بيداد زمان هر بندگي اندازه اي دارد
به بحر غم خود غلطيدن و واماندگي تا كي
چه سود از عمر بيحاصل بگو هر زندگي اندازه اي دارد
به صبرم ميدهي وعده صبوري آخرم تا چند
كه تركد عاقبت سنگ صبـور آكندگي اندازه اي دارد
رسيده بر لبم اين جان ز دست ناكسان دون
تحمل كي كند اين خسته تن واماندگي اندازه اي دارد
به باران بلا اين ملك ويران شد
بخشكان اين بلا، بارندگي اندازه اي دارد
چه گويم هر چه خواهي كن تو با اين ملت مظلوم
چه سود از اين سخن گفتن ولي يكدندگي اندازه ای دارد
روحش آرام و شاد ...
No comments:
Post a Comment